مجید می‌دید دستانم می‌لرزد و نمی‌توانم قرآن را روی سرم نگه دارم که با دست چپش قرآن را روی سر خودش گرفته بود و با دست راستش که خیلی هم خم نمی‌شد، قرآن را روی سر من نگه داشته و با چه شور و حالی نجوا می‌کرد: بِکَ یا اَلله.» تا امشب پرودگارمان برایمان چه تقدیری رقم بزند، تا سحر به درگاهش ناله زدیم و چشم به امضای زیبای امام زمان (علیه‌السلام)، یک نفس صدایش می‌زدیم که به پیروی از همه فقهای شیعه و بخشی از علمای اهل سنت، به حضورش معتقد شده و به امامتش معترف بودم و او هم برایمان سنگ تمام گذاشت که بی‌هیچ روضه و مجلس و منبری، چشم‌هایمان تا سحر بارید و دست در حلقه وصالش، چه شب قدری شد آن شب قدر!!!

دلنوشته مخاطبی که با خواندن رمان «جان شیعه، اهل سنت» عاشق شد...

گفتگوی عاشقانه زوج شیعه و سنی داستان در شب عید فطر؛ عید همه مسلمانان

شبی که شیعه و سنی دوشادوش هم قرآن به سر می گیرند...

قرآن ,سر ,هم ,روی ,سحر ,شب ,قرآن را ,را روی ,شیعه و ,و با ,با دست

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زنده باد عاشق پرستی زنده باد این زندگی È×Ö Ì§ KÌñG Ö£ MÚ§ÌÇ کمرنگ تر از آنکه به چشمت آید خرید اینترنتی طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل اتد پلاس آخرین مقالات در مورد گیاهان دارویی بهمنشیر World of Apps داروهای طبیعی و مکمل